عشقت آتش ز جان برانگیزد


عشقت آتش ز جان برانگیزد

عشقت آتش ز جان برانگیزد


عشقت آتش ز جان برانگیزد

عشقت آتش ز جان برانگیزد


عشقت آتش ز جان برانگیزد

عشقت آتش ز جان برانگیزد


رستخیز از جهان برانگیزد

رستخیز از جهان برانگیزد
رستخیز از جهان برانگیزد
رستخیز از جهان برانگیزد
رستخیز از جهان برانگیزد
رستخیز از جهان برانگیزد
رستخیز از جهان برانگیزد
باد سودات بگذرد بر دل
باد سودات بگذرد بر دل
باد سودات بگذرد بر دل
باد سودات بگذرد بر دل
باد سودات بگذرد بر دل
باد سودات بگذرد بر دل
باد سودات بگذرد بر دل
زمهریر از روان برانگیزد
زمهریر از روان برانگیزد
زمهریر از روان برانگیزد
زمهریر از روان برانگیزد
زمهریر از روان برانگیزد
زمهریر از روان برانگیزد
زمهریر از روان برانگیزد
خیل عشقت به جان فرود آید
خیل عشقت به جان فرود آید
خیل عشقت به جان فرود آید
خیل عشقت به جان فرود آید
خیل عشقت به جان فرود آید
خیل عشقت به جان فرود آید
خیل عشقت به جان فرود آید
سیل خون از میان برانگیزد
سیل خون از میان برانگیزد
سیل خون از میان برانگیزد
سیل خون از میان برانگیزد
سیل خون از میان برانگیزد
سیل خون از میان برانگیزد
سیل خون از میان برانگیزد
تا قیامت غلام آن عشقم
تا قیامت غلام آن عشقم
تا قیامت غلام آن عشقم
تا قیامت غلام آن عشقم
تا قیامت غلام آن عشقم
تا قیامت غلام آن عشقم
تا قیامت غلام آن عشقم
که قیامت ز جان برانگیزد
که قیامت ز جان برانگیزد
که قیامت ز جان برانگیزد
که قیامت ز جان برانگیزد
که قیامت ز جان برانگیزد
که قیامت ز جان برانگیزد
که قیامت ز جان برانگیزد
از برونم زبان فرو بندد
از برونم زبان فرو بندد
از برونم زبان فرو بندد
از برونم زبان فرو بندد
از برونم زبان فرو بندد
از برونم زبان فرو بندد
از برونم زبان فرو بندد
وز درونم فغان برانگیزد
وز درونم فغان برانگیزد
وز درونم فغان برانگیزد
وز درونم فغان برانگیزد
وز درونم فغان برانگیزد
وز درونم فغان برانگیزد
وز درونم فغان برانگیزد
تب نهانی است از غم تو مرا
تب نهانی است از غم تو مرا
تب نهانی است از غم تو مرا
تب نهانی است از غم تو مرا
تب نهانی است از غم تو مرا
تب نهانی است از غم تو مرا
تب نهانی است از غم تو مرا
لرزه از استخوان برانگیزد
لرزه از استخوان برانگیزد
لرزه از استخوان برانگیزد
لرزه از استخوان برانگیزد
لرزه از استخوان برانگیزد
لرزه از استخوان برانگیزد
لرزه از استخوان برانگیزد
ناله پیدا از آن کنم که غمت
ناله پیدا از آن کنم که غمت
ناله پیدا از آن کنم که غمت
ناله پیدا از آن کنم که غمت
ناله پیدا از آن کنم که غمت
ناله پیدا از آن کنم که غمت
ناله پیدا از آن کنم که غمت
تب عشق از نهان برانگیزد
تب عشق از نهان برانگیزد
تب عشق از نهان برانگیزد
تب عشق از نهان برانگیزد
تب عشق از نهان برانگیزد
تب عشق از نهان برانگیزد
تب عشق از نهان برانگیزد
شحنهٔ وصل کو که هجران را
شحنهٔ وصل کو که هجران را
شحنهٔ وصل کو که هجران را
شحنهٔ وصل کو که هجران را
شحنهٔ وصل کو که هجران را
شحنهٔ وصل کو که هجران را
شحنهٔ وصل کو که هجران را
از سرم یک زمان برانگیزد
از سرم یک زمان برانگیزد
از سرم یک زمان برانگیزد
از سرم یک زمان برانگیزد
از سرم یک زمان برانگیزد
از سرم یک زمان برانگیزد
از سرم یک زمان برانگیزد
هجر بر سر موکل است مرا
هجر بر سر موکل است مرا
هجر بر سر موکل است مرا
هجر بر سر موکل است مرا
هجر بر سر موکل است مرا
هجر بر سر موکل است مرا
هجر بر سر موکل است مرا
از سرم گرد از آن برانگیزد
از سرم گرد از آن برانگیزد
از سرم گرد از آن برانگیزد
از سرم گرد از آن برانگیزد
از سرم گرد از آن برانگیزد
از سرم گرد از آن برانگیزد
از سرم گرد از آن برانگیزد
آه خاقانی از تف عشقت
آه خاقانی از تف عشقت
آه خاقانی از تف عشقت
آه خاقانی از تف عشقت
آه خاقانی از تف عشقت
آه خاقانی از تف عشقت
آه خاقانی از تف عشقت
آتش از آسمان برانگیزد
آتش از آسمان برانگیزد
آتش از آسمان برانگیزد
آتش از آسمان برانگیزد
آتش از آسمان برانگیزد
آتش از آسمان برانگیزد
آتش از آسمان برانگیزد
چون حدیثی کند دل از دهنت
چون حدیثی کند دل از دهنت
چون حدیثی کند دل از دهنت
چون حدیثی کند دل از دهنت
چون حدیثی کند دل از دهنت
چون حدیثی کند دل از دهنت
چون حدیثی کند دل از دهنت
باد آتش فشان برانگیزد
باد آتش فشان برانگیزد
باد آتش فشان برانگیزد
باد آتش فشان برانگیزد
باد آتش فشان برانگیزد
باد آتش فشان برانگیزد
باد آتش فشان برانگیزد